برگی به مناسبت سی و سومین سال شهادت زنده یاد م.ط.بدخشی

برگی به مناسبت سی و سومین سال شهادت زنده یاد م.ط.بدخشی

Print Friendly

My beautiful picture

نویسنده ج.م.ا.بقایی

برګ بمناسبت سی وسوم سال شهادت زنده یاد محمدطاهر بدخشی (با بک) :

نستوه محمد طاهر بدخشی فرزند محمد ذاکر٬ لسانسه دانشکده حقوق٬علوم سیاسی وشعبه دوم اقتصاد دانشګاه کابل.
نکات چند بیرامون اندیشه وسیر تفکرش .شخصیت ملی ٬سیاسی ٬ فرهنګی ٬ مبا رز آزادی ٬ دموکراسی ٬ عدالت خواه ملی وآموزګار بود. وبرای نخستین بار در تاریخ سیاسی کشور پیشنهاد ابتکاری زیرین.
الف ـ راجع به طرح حل عادلانه ودموکراتیک مسله ملی .
ب ـ سیاست عدم دنباله روی وناوابستګی .
ج ـ نقش آګاهانه مردم در دیګر ګونیهای اجتماعی و طرح جبهه متحد ملی ودموکراتیک.
د ـ برخورد استراتیژیک باارزش های آیین مبین اسلام ٬ بحیث دین مردم افغانستان را ارایه کرد.
در اینجا این چهار اصل را که قسما بنیاد نګرش های سیاسی او را تشکیل میدهد٬ درپرتو آنچه ؛ که سی وسه سال بعد از شهادتش به میهن ومردم ما ګذشت است. کوتا نګری داشته باشم.
ـ حل مسله ملی را بر پایه تصاوی حقوق ملیت ها و اقوام در کشور کثیر الملیت افغانستان بحیث علاج واقعه قبل از وقوع پشنهاد نمود، و در مقابل عظمت طلبی سیطره جوی سیاسی که جریان داشت ٬ مقا بلتآ هر یک از ملیت ها حق دارند تا از تاریخ فرهنګ و مفاخر ملی خویش پاسداری نمایند و در ګستره وطن واحد تجزیه ناپذیر مان از حقوق مساوی شهروندی بهره مند شوند.و درایجاد نظام دولت فدرال به قاعده وسع راه حل این مسله را جستجو نمایند . همان بود که از چپ و راست به او تاختند و به نامهای تجزیه طلب ٬ ناسیونالیست و…و…رنک انداختند وتهمت زدند ٬ شګوفتی این جاست در بازار سیاست انتر ناسیونالزم پرلتری و انتر ناسیونالزم اسلامی و عظمت طلبان به اصطلاح سوسیال دموکرات(افغان ملت) و در این حکم از راست و چپ همه وهمه یک صدا ٬ یک آواز بودند.
ـ سیاست عدم دنباله روی و وابستګی :
بدخشی با درک روان آزادی خواهانه و انقیاد ناپذیر بر مردم افغانستان و با توجه به موقیعت استراتیژیک ٬ جیوپولیتیک و منابع ملی کشور برای نخستین بار در سطح جنبش دموکراتیک که عمدتاَ به ترند چین ٬ شوروی وقت و کشورهای عربی و امپریالیستی تقسیم شده بودند ٬اصل سیاست عدم دنباله روی و ناوابستګی سیاسی را مطرح کرد، زیرا دنباله روی روح کاوشګر ، قدرت ابتکار و آفرینش را به بند میشکد و اراده ملی را سلب مینماید.
تجربه حاکمیت های سی سال اخیر در دوره حاکمیت ح . د .خ . ا و حاکمیت تنظیم های اسلامی به ویژه ظهور و تسلت طالبان در بخش های وسع از کشور خصلـت عمیق وصف ناپذیری دنباله روی و انقیاد آن وابستګی به کشور های بیګانه را نشان میدهید که از ارایه واقعیت ها و مثل ها در این مورد بی نیاز هستیم .
ـ نقش آګاهانه توده ها در دیګر ګونیهای اجتماعی و در ساختار جبهه متحد ملی و دموکراتیک:
بدخشی به این باور بود که تحول بنیادی و دیګرګونی های اجتماعی کارګر و روشن فکر پیش آهنګ جدا از مردم نیست ٬ در نتیجه سهم ګیری آګاهانه و داوطلبانه توده های مردم در تحولات اجتماعی میباشد. و جانب داری به ایجاد حزب سرتاسری کشور تاکید میکرد.و به حاکمیت انحصار ګرانه هم خوانی نداشت و دکتاتوری های حزبی و تنظمی را بالای مردم احمال کرده اند٬ بافت اجتماعی ، اقتصادی جامعه را از یک سو و تشـتـت و پراګنده ګی نیروهای ملی و آزادی خواه و جانب دار دموکراسی و از سوی دیګر اتحاد این نیرو ها تحت نام جبهه ، شورا و یا هر نام دیګری که باشد احساس میشود ، بلکه بحیث نیاز مبرم روز و به منظور ختم جنګ و تامین صلح عادلانه و پایان ماموریت نظامی نیروهای آیساف ، ناتو و ایتلاف این مهمانان ناخواسته میباشد و هیچ الترناتیف و راه نجات دیګری که این خلا را پرکند و کشور را از فاجعه های که طی بیش از سه دهه دامن ګیر آن است وجود ندارد.
ـ برخورد استراتیژیک با آیین مبین اسلام به حیث دین مردم افغانستان :
بدخشی به دین باور که افغانستان کشوریست اسلامی و در طول چهارده قرن در جو معنویت اسلامی ،جنبشهای سیاسی و فرهنګی بزرګ در این سرزمین به موقوع پیوسته است که پیامد های ان به مثبابه میراث عظیم معنوی فرهنګی موجب افتخار مردم ما است. و از ګریشهای متحجرانه و تعصب آلود عناصر قشری راست که اسلام را در خدمت اهداف سیاسی خویش میګماشتن نادرست و این امر را نه به سود دنیای اسلام و نه به نفع سازندګی دنیای معنوی و عقدتی مردم مسلمان کشور میدانست.لازم به یاد آوریست که با استفاده از باورهای دینی مردم پاک دل ما نیات خودخواهانه و اهداف سیاسی معامله ګران خود را زیر شعار اسلام و اسلام ګرایی کتمان میکنند که میان اسلام واقعی دین مردم و رابطه انسان با عقاید و اسلام به مثابه ابزار ایدیولوژیک و سیاسی برای احراز قدرت و فرو نشانیدن عطشهای برتری جویانه و تنګ نظرانه قومی تفاوت بسیار است.و ضرورت مبرم است که حدود ثغور حقوق اقوام و میلت ها بصورت مشخص و مساویانه و واقع بینانه و عادلانه تعین ګردد ٬ تا کسی در خانه پدر خود را پسر اندر احساس نکند. آن وقت است که وحدت ملی بصورت واقعی نه میکانیکی تا‌‌‌مین میګردد.فرجام روح ابرمرد شاد ویادش ګرامی باد.

درباره‌ی داکتر جمراد جمشید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>