غزل شعله

غزل شعله

Print Friendly

shola2new

غزل شعله
امید که روشن نظران و جوانان فرهیختۀ وطن با خوانش گرفتن این غزل، درسهای عبرت امورات اخلاقی جامعه را در رابطه با تبعیض و فقر جهل به تحلیل گرفته و خفاش کور نابلد به تاریخ واقعی این سرزمین را که اساس و بنیاد آن از حاکمیت بلخ باستان رنگ و رخی داشت، به دعوت به همدلی و دوری جستن از دورویی ترغیب کنند.

به نرمی میکشد مارا عدو آهسته آهسته
نهد از پنبه تیغم در گلو آهسته آهسته
شکست رنگ خجلت از تهی دستی به بار آید
برد این داغ کلفت آبرو آهسته آهسته
فریب بادۀ عشرت مخور زین محفل کلفت
کشد زهرت به این جام سبو آهسته آهسته
به پیری هم جفای هجرش استقبال من دارد
رسید این آب حسرت در گلو آهسته آهسته
بیا ماو تو تا نقش مراد خود به هم بازیم
مبادا مهرل پیش آرد او آهسته آهسته
تهیدستی و نابودی نفاق و جهل واویلا
به ما آورد رو از چهار سو آهسته آهسته
در امید بر روی غریبان وا شود کم کم
تو آیی از خر خود گر فرو آهسته آهسته
حساب نامۀ اعمالت آید در قلم جو جو
به پایت دهر بند مو به مو آهسته آهسته
ز دست دوستان ده دله صد زخم خون خوردم
کشندم یکسر این قوم دو رو آهسته آهسته
مراد شعله از بهبود کار ما نشد حاصل
به خاک گور برد این آرزو آهسته آهسته

درباره‌ی داکتر جمراد جمشید

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>