سیما و زندگی علامه ملا شاه ارگسایی بدخشی: نویسنده جنرال محمد امیر بفایی

سیما و زندگی علامه ملا شاه ارگسایی بدخشی: نویسنده جنرال محمد امیر بفایی

Print Friendly

My beautiful picture

کوه ماران به کمرلعل بدخشان دارد
اینچنین بخت کجا تخت سلیمـان دارد

سیماوزندگینامه علامه ملاشاه بدخشی :
کشورعزیزما به مثابهً مرکزعمدهً زبان وادبیات فارسی دری جایگاه ویژه یی داشته علما،مورخین ،شعرا ونویسنده گان نامداردرطول تاریخ نامهای شانرادرج صفحات تاریخ وادبیات کشورو منطقه نموده اند. شاعرانی داشته ایم که درکنارغنامندی واستادی درفن شعرازوصف ومدح نیزدریغ نکرده . هستندعلما ودانشمندان، شعرا و نویسندگان، که هیچگاهی زیر بار مقام ،منصب ومادیات نرفته باجسارت به راه خود ادامه داده اند وتعداد واقعی این گونه شخصیت ها کم و انگشت شمار نیست ونامهای گرامی شان علاوه بر ثبت اوراق تاریخ شده و برای همیشه مایهً افتخار این خته باستانی ومهدعلم وفرهنگ بوده است . ملاشاه بدخشی آئینه نمایی سالهای 1023 ، 1028 ، 1046 زمان سلطنت وزمامداری شاه جهان ، جهان آرا و اورنگ زیب درسرزمین شبه قارهً هند مرکزادیان ، فرهنگ وادب السنه های گوناگون ازجمله بزبان پارسی دری،عربی واردواثرزیادعلمی وسودمند آشکار ازخود بجا گذاشته . زندگی ملاشاه لبریزازافکارواحساسات بوده وازشدت همین جذبات طعبیتش موزون گردیده درکلام اواکثری اوزان و اقوافی آشکارمنقسم بوده ومثالهای تعقیدات لفظی نیزدرسروده های او فراوان یافت میشود. نخستین باردراسد 1384دردهلی جدیدکتاب مطبوع اثرگران بهائی ملاشاه بدخشی تحت عنوان آثاروافکار ملاشاه توسط دانشمند دوکتورظهورالدین احمد وترجمه به زبان فارسی دری به توجه وکوشش دانشمند فضل الرحمن فاضل که درثور1379دردهلی نو به چاپ رسیده وبه همکاری فرهنگی محترم مسعود (ستانکزی) دهلی جدیدبدسترس قرارگرفت وازنوشته خودش معلوم است که وطن آبائی ومحل تولدش درهمان عصر بدخشان بوده .
ملک من ازملک ها ملک بدخشان آمد
ازقرایی ارگساوازبــــــــــــلاد رستاق
چون درتقسیمات اداری عصرزنده گی ملاشاه محل تولدآن قریه ارگسا متعلقه چاه آب مربوط رستاق به حکومت اعلی بدخشان آن زمان تعلق داشته ودرتقسیمات اداری فعلی قریه ارگسا(ارگشاه،ولسوالی چاه آب)درسی کیلومتری جنوب دریای آمو وتاجکستان، شرق آن ولسوالی شهربزرگ بدخشان،غربش به ولسوالی ینگی قلعه وازطرف جنوب پیوسته به ولسوالی رستاق ولایت تخارموقعیت دارد . اسمش شاه محمدبوده ومرشدش حضرت میامیراورابنام محمدشاه می خواند اماسرانجام اوبنام شاه مشهوروبقول خودش معروف گردید. همانطوریکه تذکرگردید وطن آبائی ملاشاه بدخشان ازاینرواورا به نام ملاشاه بدخشی یا بدخشانی یاد می نمایند ارگساکه نام قدیمش “ارگشا” بوده است. فعلاًارگسا(به سکون راوفتح گاف) نامیده میشود .این منطقه مربوطه ولسوالی چاه آب ولایت تخار بوده ودردامنه سلسله کوه های بندمغ پایی شمال قریه گزان ، نشریان منطقه تاکستان که انواع مختلف انگوراعلی وباکیفیت درسلسله کوه های بندمهپایی (مغپایی) بشیوه باغداری للمی استفاده ازنم و رطوبت برف وباران(آبش نم باران است- فارغ زلب جوی است) غرس ، نشو نموکرده وسالانه هزارها خروار انگور حاصل دهی وازجمله پیداوار سردرختی مهم منطقه میباشدکه دروصف نشریان بیت را از میربهادرواصفی به عنوان مثال درج این برگه میکنم. من ازمیخانه رفتم باخبرسازیـــــد مستانــــــرا مرابا دختر رزدرنشریـــــــان آشانایهاســـــــــــت نشریان منطقه حیرت انگیز طبعی ،دیدنی ، تماشائی وتفریحی درگرمای تابستان وخزان سال میباشد. دوستان واحبابش اورا بنام “حضرت آخوند” یاد کرده اند ملاشاه خویشتن رابه لقب “لسان الله ” سرفراز میداند و دراین موردازرباعیش هوایداست.

آنکس که زراه معرفت آگاه است ملاشاه است ، عارف این راه است از تاثیر زبــــــان او معلوم است کامروز ملقب به لســــــان الله است ملاشاه دررساله ” نسبت ” (2) در مورد خانواده ، زادگاه وتعلیمات ابتدائی خویش با تفصیل داد سخن داده گفته است درمحله “ارکسا” در بلده “رستاق” زاده شده است،روز تولد اوجمعه وشب قدربود . درموردتاریخ ولادتش چیزی نه نوشته است ، اما مطابق بیان جهان آرا (3) زمانی که به لاهورآمد بیست وهشت ساله بوده که بنابه گفتهً (شاه جهان نامه ) اودرسال (1023) هجری راه سفرهندوستان گزیدوبه لاهوررسید بنابراین حساب سال ولادت او 995 هـ تعین میـــــــگردد . تصدیق این تاریخ ازراه های دیگری نیزصورت میگیرد دارشکوه درسال (1052) مینویسد که دراین سال عمرملاشاه پنجاه وهفت یا پنجاوهشت بود به این حساب سال ولادت او 995 هـ یا 996هـ تخمین میگردد پدرش مولاناعبدالاحمد پسر مولانا سلطان علی پسرقاضی فتح الله بوده مادرش بی بی خاتون نام داشت.ملاشاه را دوبرادرویک خواهربود برادران اوبه اثرارشادحضرت دوباره به وطن خودعودت کردند. ملاشاه تعلیم وتربیت ابتدائی را در زادگاه خویش درقریه “موسوارک” نزد ملاخواجه علی فراگرفت ملاشاه ازآغاز به روزه داشتن ، نمازگزاردن ، خوراک اندک صرف کردن عادت داشت وزهدو تقواشعارزندگیش بوداوبه عمربیست ویک سالگی در جهت به اکمال رساندن علوم دینی ومروج به بلخ تشریف برد وازنظرملاحسین قبادیانی فیض علم ودانش استفاده و بهره گرفت ، بعدازاقامت دربلخ شوق تلاش حقیقت ومعرفت خداوندی براوغالب آمد وروبه هندوستان آورد . ملاشاه درمورد تحصیلات خویش در(رسالهً نسبت ) نگاشته است که علوم صرف ، نحو، منطق،هیات،کلام، معانی،بیان،بدیع،فقه،حدیث و تفیسررا فراگرفت وبرای این مقصد درمدرسه ها وخانقا ها رحل اقامت می افگنداما بعد ازهمه محنت وکاوش به این نتیجه رسید که همه آنچه آموخته بی نتیجه ووسوسه انگیز بوده اســـــــــــــــت .
بگذشتم زدرس و مــــدرسه هــــا
مــــدرسه ها و درس وسوسه ها
هیـــچ زیشان مـــرا گره نگشــــــاد
گرهـــی چند بر گـــره افتـــــــــاد
مکتب ودرس وخانقاه ای شــــــاه
جــای طفلان و نامه پرزگنــــاه(10)
ملاشاه نخست درسال 1023 هـ وارد کشمیرگردید ودرآنجا برای مدت سه سال ، زنده گی طالب علمی راسپری کرد وازمحضرملاجوهرنامعلوم ظاهری فراگرفت (11) سپس درجستجوی شیخ طریقت رهسپار دهلی شدازدهلی به اگره رفت ودرآنجا از زبان شخص صوفی منشی ، یادکمال معنوی میاشیخ میررا شنید. (12) بناً به لاهوررفت وبه خدمت حضرت میامیر حاضرشد.اومدت یکسال به خدمت حضرت اشتغال ورزید اما حضرت ازاستغنا کارگرفت لیک زمانیکه ازخلوص وطلب راستین ملاشاه یقین حاصل کردبا اوازدرتوجه وعنایت پیش آمد واورادرحلقه ارادت شامل ساخت . شاه جهان وملاشاه. اگرچه پادشاهان وشهزادگان پیشین ارادتمند فقراوعرفابودند ونیازمند دعاهای ایشان واما درمیان شاهزادگان وشاهدخت ها،افرادی هم بودند که درس تصوف وعرفان را فراگرفته وآنرا درک کرده وسپس دست بیعت به عارف بالله نیز درازنموده بودند،دراین سلسله درمیان شاهزادگان تیموری داراشکوه وخواهرش جهان آراء سرفهرست همه نامهاست . شاه جهان ارادتمندملاشاه بود.ومرادهم دردمندی مریدش را احساس می کردچنانچه درمورد شاه جهان می نگارد.(19)
ای شاه جهان !زاهل دردی
، شاباش درعهد خویش طاق وفردی
،شاباش دل را بوصال زنده کردی
، شاباش شاباش دراین زمانه مردی
،شابــــاش جهان آرابیگم دخترشاه جهان که مرید باصفای ملاشاه بودمی نویسد که اومدت نزده سال درخدمت حضرت میامیر قرارداشت مزاجش نرم بود اوبه اجازه پیرخویش درموسم گرما به کشمیررفت وسخت محنت وریاضت کشید .اودرمدت نزده سال هنگام حیات مرشدش و پنج سال پس ازوفات اوپهلوبزمین نگذاشت . داراشکوه پسرشاه جهان نیزازمریدان خاص اوبود.وی درکتابش “سکینته الاولیاً می نویسد :ملاشاه تا مدت سی سال برای لمحه ای هم استراحت نکرد .اوفرموده است دلم می خواست به گونه ای به خواب روم اما ممکن نشد : کـــــوه ماران به کمر لعل بدخشان دارد اینچنین بخت کجا تخت سلیمان دارد هرگاه خبرآمدن پادشاه به اومی رسید عصا به دست گرفته به سیر مشغول میگردید و باپادشاه ایستاده ملاقات میکرد.وقتی پادشاه برای رفتن ایستاده میشداونیزهمراه او ایستاده می شد وبرای مدتی به سیرمی پرداخت وبه این ترتیب ظاهراًاحترام اوبه پادشاه اشکارنمی گردید ، شیرخان لودی می نویسد: شاهجهان می گفت در هندوستان دوپادشایست یکی شاه جهان ودیگری ملاشاه .
داراشکوه وملاشاه:
داراشکوه ازژرفنای دل وجان ارادتمندملاشاه بود.اودردیباچه کتابش “سراکبر” ملاشاه راچنین وصف میکند: ” اکمل کاملان،زبده عارفان،استاد استادان،پیشوای پیشوایان،موحدحقایق آگاه حضرت ملاشاه” داراشکوه درموردزندگی،تعلیم وتربیت،کشف وکرامات مرشدخویش درکتاب مشهورخود “سکینه الاولیاء” باتفصیل دادسخن داده است ودرآن هشت غزل،هژده رباعی وسیزده مکتوب ملاشاه،رانیزنقل کرده است . داراشکوه می گوید من دربارنخستین که به خدمت پیرطریقت حاضرشدم این رباعی راتقدیم کردم: (23)
آن گـــــــم شده بالله خدا آگــــاه است
افــــــتاده یقین بدست مـــــلاشاه است
نرمـــک نرمک درآی وآهسته بگوی
درگـــــوش کسی که طالب الله است
حضرت ملاشاه درپاسخش نوشته:(24)
آن کس که زروی صدق دولت خواه است
آخـــــــراورابـــسوی دولـــــت راه است
دولـــــت یعنی معرفـــــت الله اســـــــــت ایـــــن دولــــت درخانـــه ملاشاه اســت.
جهان آرابیگم وملاشاه :
جهان آرابیگم باوساطت برادرش داراشکوه مریدحضرت ملاشاه شده . اودراثرش “صاحبیه” می نگارد(28): من نامه های سراسراخلاص وعقیدت به اومی نگاشتم ، باری هم بدست خویش نان وسبزی پختم وبه اوفرستادم .ملاشاه تایک ماه اعتنایی نکرده ومیگفت مرابادنیاداران وپادشاهان چه کاروباری ؟ من جسارت کردم واین شعررادرنامه ام درج نمودم .
گرمیسرشود ان روی چوخورشید مـــــرا
پادشاهی چـــــه که دعـــــــوای … بــــکنم
سرانجام اوبه اساس این احساس راستین به پاسخ نوشتن آغاز کرد .باری به منزلش رفتم،اواز دورمرادیدو مرامرید حقیقی اش پذیرفت . جهان آرابیگم درمورد مرشدش ،ارادت خویش را اظهارنموده می نویسد . من خیال کردم که مرید سلسله چشتیه هستم وحالادرمشرب قادری شریک شده ام ، آیا درکارم گشایش آیدیا نه ؟وجهان آراءبه ادامه می نگارد : درآن شب حضرت رسول اکرم (ص) را به خواب دیدم که مرشدم سرش را درپای مبارک انحضرت نهاده است ،وآنحضرت فرمود .توچراغ خانواده تیموری را روشن کرده ای ،دل من ازشنیدن این فرموده باغ باغ شد، وقتی که من به حالت خودآمدم درزبانم این رباعی بود که .
شاهــــاتویی انکه می رساند زصـــــــفا
فیض نظرتـــــــــوطالبــــــــــان را بخــــــدا

برهـــــرکه نـــــظرکنی بمقصودرســـــد نــــورنظرتـــــوشـــــد مــــگرنــــورخــــــدا اومی نویسد ازفیض پیردستگیرومرشدکامل به من ایمان راستین آوردوهرکسی را که به ذات مطلق عشق ومحبت ورزد اوانسان کامل است اگرچه او”زن” باشد .شیخ عطاردرمورد حضرت رابعه نوشته است: آن نــــــه یک زن بود بلکه صدمردبود پــــای تاســــــــــرجمله غـــــــــرق دردبـــــود اورنگ زیب وملاشاه : اورنگ زیب وقتی که برسریرسلطنت جلوس کرد دراین گمان شدکه ملاشاه پیر داراشکوه وجهان آرابیگم بود نشودکه مریدان متحدگردندوفتنه ای رادامن زنند،ازهمین روبه ملاشاه دستور فرستادتابه دربارحاضرگردد . شیرخان می نویسد: درآغازاوبرون شدن ازکشمیررانمی خواست اماوالی کشمیرباجبراورا فرستاد :ملاشاه درنیمه راه راجع به تاریخ جلوس اورنگ زیب رباعی ذیل رانوشت وبه دهلی فرستاد :
صبحی دل من چون گل خورشیدشگفت
حق ظاهرشد،غبارباطــــــــل رارفـــــــت
تاریخ جـــــلوس شاه حـــــــق آگــــــه را
ظل الحق گفت واینراحــــق گفــــت (30)
تصنیفات ملاشاه: حضرت ملاشاه درپهلوی اینکه صوفی،عارف وپیرطریقت بود درفلسفه وکلام نویسنده توانا ، مصنف و شاعر نیزبوداشعاروکتب متعدد ش که ازجمله اثرات ذیل عنوان میگردد .یک نسخهً مکمل کلیات اودرکتابخانهً عامهً شرقی بانکی پورموجود است که تفصیل آن به قرارذیل است. جلد اول :
تفسیرسوره فاتحه،سوره بقره،سوره آل عمران،سوره یوسف . جلد دوم :
رسالهً بسم الله،رسالهً حمدونعت ومنقبت،یوسف وزلیخا،رسالهً دیوانه ، رسالهً مرشد،رسالهً ولوله،رسالهً هوش،رسالهً تعریفات خانه هاو باغیات ومنازل کشمیری،رسالهً نسبت. جلد سوم :
رسالهً شاهیه،دیوان اول، دیوان دوم، شرح رباعیات ، رقعات ، قصایدعربی. ملاشاه به مثابه صوفی عارف درتصانیف خویش ، عقاید وخیالات خویش رااظهار کرده است خلاصه درقسمتی ازاثرات ورسایل بدست آمده اش میتوانیم برخیالات وافکاراو روشنی بیافگنیم .ازبیانات اوشخصیت ، سیرت ومقامات معنوی اش نیزدانسته میشود . داراشکوه نیز درآثارش: سکینته اولیاً مجمع البحرین وحسنات العارفین تعلیمات اورابیان کرده است. توضح بیشترافکار،عقایدواثرات خطی ومطبوع حضرت ملاشاه را تاآنجایکه موفق به دست یابی گردیم و زمان به مایاری کند درخواهیم یافت . مصنف وعارف. رساله مرشد . رساله مرشد رساله تفصلی وتوضحی است که بخش بیشترآن منظوم بوده ، جسته جسته درآن نثرهم آمده است. ملاشاه که نظریات خویش رابه رشته نظم کشیده رباعیتی رانیزدرآن شامل ساخته است . ملاشاه در رساله مرشد پس از حمد ونعت آرای بنیادی اش رادرمورد تصوف وسلوک بیان کرده است .
مـــــــــردان خــــــــداخدا نباشــــــــــند
لیکن زخــــــــــداجــــــــــدانباشـــــــــند
حضرت ملاه شاه تشبیه به آتش یامثال آوردن آتش رانهایت دوست می داشت ازهمینروحدت وشدت در جذبات ودرد دل وسوزوگدازراباسوختن درآتشکده مترادف می داند. ملاشاه “رسالۀ ولوله ” نیزتمثیل آتش راپیش کرده ودل خویش رابه آهنی تشبیه نموده که چون درآتش بسوزد مثل آتش روشن گردیده وهمچون آتش شود . وشخصی که ازعشق دم می زندملاشاه اورابه سوختن در همچوآتش مشوره می دهد. این حرف هارااززبان خوداوبشنوید:
مــــــن که درآتشی وطــــــن دارم
چــــــــه بگویــــــــــــم دلـــــــــی که من دارم
هیـچگه فــــــــارغ ازکشاکش نیست
هـــــــــرکه روبــــــــــروی آتــــش نیــــــــست
چشــم باآتشـــــــــی نــــــمی دوزی
هـــــــــــمه جـــــــــاآتـــــــــش ونمــــی سوزی
آتــــــــش گــــــــل اگــرنیفـــــروزی
تــــــــاقیــــــــــامــــــــت درآتـــــشت ســـــوزی
درسروده های بهاریات جناب ملاشاه برانواع واقسام گل هاآن تاثراتی را اظهارداشته است که برای خواننده وشنونده قابل ملاحظه است درتاریخ سخنوری تاکنون هرشاعری گل هاراموضوع سرایش خودقرارداده ودرسروده های خویش ویژه گی های آن گل هارابیان کرده واثراتی که بردل ودماغش نهاده توضیح کرده باشد.اکثریت شعراگل لاله رابه خاطرآزادی ، سرخی ، آتش داغ وسایرخصوصیات آن به طورسمبول(نماد) دراشعارخویش آورده اند. اما ملاشاه گل لاله رابرسایرگلها اولویت می دهدوازآن به گونه های مختلف اثرپذیراست. مطالعه اشعارزیرژرفای احساس ودقت نظراورادراین موردآفتابی میکند ، طورنمونه چندمصرع آن را نقل میکنیم . شـــــــــــدشفق درمــــــــــــــیانه لاله
اومراســــــــاخــــــــت محــــــــرم لاله
نسترن داغ شوکه عــــــالم سوخـــــت
آتـــشین روی لالــــه زارافــــروخـــــت
نستـــــرن آن عمــــــامـــه ات واســاز
لالــــــــه آمـــــــــدبــــــسازپــــــــاانـــداز
لالـــــــــه اوراق آتـــــشین افــــروخت
دردهان ده زبــــــان سوسن سوخــــــــت
همـــــه گـــــــــلهاوآتشی بــه جــــــگر
آتــــــشی اززمـــــــین کشـــــــیده ســـــــر
دوستــــــــان خـــــوبـــــه آتشی سازید
خوش دلـــــی رادرآتــــــش انــــــدازیــــــد
ماکـــــه ازحــــــرف لاله می سوزیـم
همـــــــه درآتشـــــی شــــــــــب وروزیــم
دل کـــــــــه اوداغ لالــــــــــــه ای دارد
درکـــــــــف خودپـــــــــیالـــــــــــه ای دارد
به می سرخ دوخـــــــــت چشم ســــــــیاه
خــــــون مــــــــــاریخــــــــــت بــه غیرگناه
برســــــــــــرداغ داغ بــــــــــــــگذاریــــم
چــــــــــــونـــــــــــکه ازلاله چشم هاداریــــم
لاله راضــــــــــــــم کنم به نافـــــــــرمــــان
بــــــه تمــــــــــــــاشائیــــــان ببخشم جــــــــان
هـــــــــــردوبخشندجـــــــــــــلوه رانمــــــکی
هـــــــــردوانـــــــــــــدرشگوفـــــــــه انـــــدیکی
لاله هرچنـــــــــــــدیک رخ گــــــــــــل داشت
داشت پوشـــــــــــــده داغ بـــــلبـــــل داشـــــت
لالــــــه افــــروخـــــت روی بـــــاغ ازگـــــل
داغ ازبـــلـــــبل اســــــــــــت وداغ ازگـــــــــل
(ص 21ب – 212) رساله شاهیه :

موضوع این رساله عناوین مختلف را دربرمیگیردزیراهمه این مثنوی مشتمل برموضوع هوش نیست امااگربه گسترده گی همه مثنوی درارتباط به تاثیرهوش ومعاونتش را درپرورش وتربیت مدنظرگیریم،عنوان “هوش” دراین رساله توجیه مییابد. درشعردوم آغازمثنوی آنچه استعمال شده درشناخت این یاری می رساند.دوشعرآغازاین مثنوی چنین است.(51)
طرزخاموش وطرح گفتن
همه کس میداند غیرازمن
منکه ازهوش جدا می افتم
نیم خیزی نه چها می افتم
حضرت ملاشاه درمثنوی “هوش” درموضوعاتی اظهار خیال فرموده است که ازآن تربیت روحانی بدست می آید برخی عناوین عبارت از: درتعریف گوش شنوا، چشم بینا، زبان ، سخن وبرکت علم ،درتعریف محقق ، دربیان گرسنگی وسیری. ازعناوین یادشده به وضاحت برمی اید که یک صوفی پاکباز ومرشد طریقت برای مریدان باصفایش چه نکات لطیفی را بیان می کند .دررساله “هوش” مثل رساله “ولوله” برخی عناوین دیگری ازموضوع به چشم میخوردمثل دف ، نی، پنج ستاره ، دوازده برج. درآخرمثنوی درارتباط دلبر،محبوب ،لباس ،اسپ، باز،چوگان بازی ،وشاطرمحبوب ،اشعارتعریفی وتوصیفی نگاشته است. ناله فراق “نی” مشهوراست ، ملاشاه درمورد صورت های گوناگون نی یعنی نی قلم ، نی تیر،نی بوریا، نی نیچه ، تنباکوکشان و… توضیحات داده است .مثلآ درمورد نی می نویسد.(52)
ازلب نای رسیدی سخنم
سینه سوارخم وآتش به تنم
دهن تنگ چه مشکل گوید
هرچه گوید همه ازدل گوید
جناب ملاشاه درجایی یکی ازباورهای بنیادی خویش را به صورت نثرتوضیح میدهد.تادردرک افکاراوآسانی پدیدارشود اوفرموده است. “سخن دربزرگی انسان که آنچه می بیند درخواب یا درمرگ ازانسان وحیوان وزمین وآسمان وستاره ها وماه وآفتاب وغیره این ها ازهرباب “چه بهشت ودوزخ همه را درخود می بیند بیرون ازاوچیزی نیست بلکه خود همه این همه است وخود غافل ازخود است وازوسعت باطن خود ” ولقد کرمنابنی آدم ” “ولقد خلقناالانسان فی احسن تقویم” یقین که حق تعالی مظهر کل است وانسان تخم آن مظهر وآنچه است، بعد ازترتیب اصل خود را که مندرج است درآن ختم به ظهورخواهدآورد. اگرتخم ضایع شود ظهورکل را که مندرجات باشند، ضایع کرده باشد الانسان بنیان الرب ، من هدمها (؟)فقد هدم الکعبه “(53) ازمطالعه مثنوی “هوش ” برمی آید که ملاشاه نه تنها عقاید خویش را به صورت نظری تلقین می کند بلکه به تربیت دل نیز همت گماشته و واقعآ کعبه خداوندش می سازد.ازهمین رودیگران را به سوی عرفان وآگهی دل دعوت می کند.(54) ازتوای خواجه همین خواهم شوی آگه زدل آگاهــــــــــم ای که داری زبرونم خبری ای برونی به دورنم نظری دل که هرگاه بقا بالله شــــــد داند انکس که زدل آگاه شد موضوع این مثنوی اش دراین جا تصوف است ودرآن ذکرعارف ومقامات وی آمده است وبه مقارنه دیگر رسایل درمطالب ان تسلسل وهمآهنگی بیشترمشاهده میگردد .درآغازبیان توحید،کثرت ووحدت،تنزیه وتشبیه،جلال وجمال وسایرصفات الهی آمده است سپس حسن وعشق رابامقارنه مورد بررسی قرارداده است بعد ازآن به وسایل معرفت خداوندی روشنی انداخته است .ازدیدگاه ملاشاه بدون علم نه حقیقت خداوندی درک میشود ونه کمال عشق نصیب می گردد.(45)

عــــلم اگرنیــــــــــــست عین بینـانیست
عـــلم اگرنیست حـــــــــــق هـــــویـــــدانــــــیست
ملاشاه برای علم همان سه درجه معروف انرا به رسمیت می شناسد یعنی علم الیقین ،عین الیقین وحق الیقین درجمله وسایل علم اودرآخررساله اش برای تجلیت وتزکیت قلب وذهن عارف عناصرضروری راچنین برشمرده است:ایمان ،اسلام ،تقوی، اخلاص،طلب ،مجاهده ومشاهده .سپس به بیان مقامات صوفی وعارف پرداخته وگفته است که آن مقامات عبارت اند از:محویت ،عینیت ،بقا،فنا بعدازفنا بقا وبقابعدازفنا. ملاشاه رساله شاهیه اش را باتوحید آغازوباتوحید به انجام رسانده است.ازکلمه “ختمیه”تاریخ تالیف آن بدست می آید یعنی سال 1055هجری قمری . سالک بدون پاکیزگی قلب ونظریک قدم پیش گذاشته نمی تواند، اماملاشاه ،”یزدان فهمی” و”یزدان گیری” علم را نهایت مهم میگوید. اوگفته است که ضرورنیست سالک درویش شود ، خرقه برتن کند،ریاضت ومجاهدت نماید،بلکه بائیست همراه بافهم ودرک ازعلم حقیقی نیز بهره مندباشد . ملاشاه فضایل علم راچنین بیان میکند.(46)
عــــلم راه وصـــــــــــال رابــــــــــــــنمود
عـــــلم بنـــــــــــمودسرغیب وشهود

عــــلم ازمرشدت وصــــــال نماســــــــت
بخـــــــــدادیده عــــلم مرشدماست
عــــلم یعــــــــــــــنی که آفتاب جمــــــــال
سینه راآفتــــــــاب هازخــــــــیال
عـــــلم یعنـــــی خـــــیال هــــــای بــــــلند
کــــــه گـــرفـــت آفتاب ها به کمند
عـــــلم یعنی که عـــــــرش را پـــــایـــــه
کـــــــه بـــــه کرسیش گشته همسایه
ملاشاه بابیان حیثیت علم دررساله شاهیه ،تکوین کاینات ،آفرینش وارتقای آدمی رانیزذکرکرده است . مولانا جلال الدین محمد بلخی برای تکمیل آدم چهارمرحله را ذکر کرده بودیعنی ، جماد ،نبات،حیوان وانسان .ملاشاه حلقه دیگری را درمیان نبات وجماد ذکرکرده وآن را مرجان گفته است که درمیان جماد ونبات قراردارد که این طرزتفکرونظریه بکر زمان او تحلیل و تفصیل بیشتررا لازم است که ازظرفیت ومسئولیت این جمع بندی کوچک خارج است . رساله ولوله: ملاشاه نام رساله اش را شاید بخاطریادداشت “ولوله”گذاشته باشد زیرادرشعرنخستین آن واژه ولوله آمده است.(47)
ازولـــــــــولـــــــــه وصال یـــارم
بـــــنگـــــردل آفـــــــتـــــــــاب زارم
عناوین که دراین مثنوی درج شده عبارت انداز: درتعریف آتش ، حقه، گوهر،امانت ،جواب دادن فرزندآدم ،آسمان وزمین ،کوهسار، عشق ، دل، درتعریف نوروز، نسبت به شب، بهار، کمان ، بند، مرشدخود، نمک ، نقطه ، عشق، آتش،ودرتعریف صبر، قرار،درمورد عشق وآتش دوبارنوشته است. دراین جا ه اصل محیط فکر ملاشاه تصوف وعرفان است،همراه باآن حرفهایی درمورد کائنات والهیات نیزمی آید. عشق ،صبر،قرار،دل،درد،بخت،ازل،ابد،نقطه ومرشدعناوین است که محورحرفهای عارفان وصوفیان را تشکیل می دهد اما نباید چنین گمان کرد که درمورد آن موضوعات وی حرف های وصفی یا توضیحی گفته باشد بلکه او به مسایل تصوفی برمی گردد وهمه را به آن رجعت داده برملامی کند که صوفی اندرکدام باب سخن نگوید . ملاشاه کیفیات واحساسات دل ودماغش را به لابد دراندیشه هایش به میان میکشد. مثلآ درمثنوی “ولوله ” عنوانی است به نام “تعریف نمک ” شما خود درمی یابید که اورخ اندیشه هایش را درمورد نمک به کدام طرف متوجه میکند.(49)
بابی نمکی چوزندگانیســــت
تلخت همه پیری وجوانیســـت
این نیست که درجهان نمک نیست
افتاده جهان جهان نمک نیست
ازبی نمکی همه بجوشــــــی
باکـــــــان نمـــک چرانجوشـــــی
باشی نمکین همـــــــه برفتار
ازجلوه کنی جهان نمـــک ســــــار

حضرت ملاشاه حالات زندگی خویش را نیزدرسلک نظم کشیده است، مثلآ اوگفته است: ما به کشمیرازبدخشان آمدیم بازخویشان ازبدخشان آمدند سال ما یک چل بجزایشان گذشت ازپس چل سال ایشان آمدند شرح رباعی: درهزاروشصت ،تاریخ تمــــــام گفـته ام ، بی بدخشان آمدند حضرت ملاشاه درلاهوروفات یافت ونزدیک مرشدخویش به خاک سپرده شد ، درکتاب های عمل صالح ، ریاضی الشعراء ومرآه الخیال وشاهجهان نامه ، مؤلفه علاء الملک تونی وتذکره ملاقوشحی تاریخ وفاتش بسال 1072 هـ درج شده است . خزینه الاصفیاء(35) سال وفاتش را 1069 هـ گفته که صحیح نیست . اعظمی مصنف تاریخ کشمیرنوشته است که ملاشاه تاریخ وفات خویش راازین مصرع استخراج کرده است “داد درتوحیدملاشاه جان” (1072 هــ) (36) توکل بیک مریدخاص ملاشاه همراه باذکرسال 1072هـ ق درسال وفات مرادش ، پانزدهم صفرالمظفررانیزعلاوه میداردیعنی 15صفرالمظفرسال 1072 هـ ق.(37) در پایان جمع بندی این چندبرگ مختصروکوتاه ازدانشمندان ، استادان وخواننده گان گرامی توقع میرود اشتباهاتی راکه مشاهده مینمایند با بزرگی ودانشمنیدی شان تصیح و معذرت میخواهم.
قندهار محمد امیر “بقایی”

درباره‌ی داکتر جمراد جمشید

یک نظر

  1. فهمیده نشد که در این نوشته کدام سطرش از جنرال صاحب است. زیرا همه ء این مقاله همان چیزی است که در رساله « ملاشاه بدخشی : اثار و افکار» قبلا به چاپ رسیده است. شاید جنرال صاحب نمی داند که مقاله نوشتن و نام خود را در یک مقاله ثبت کردن به چه معنی می باشد؟؟ و صاحب سایت هم از شهرت برید جنرال خوشش آمده و گمان کرده است کدام نوشته تحقیقاتی است.

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شد.خانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>