.
علی احمد خان مشهور به مامورمالیه
دلاور پارسا و پاکدل
او شخصیتی با وقاری از جمع چیابیان، عیار و جوانمردی از نسلی پرجوش و خروش متمایل به عشق وطن و مرد آزادی دوستی از دیار ما، بود که بخش معظم عمر شریف خود را به خدمت مردم شریف وطن به پایان رسانده و تا دم مرگ از مبارزه با ظلم و جهل و فساد دست نبرداشت و آرام ننشست.
تحصیلات خود را در مکتب نه صنفی اصول تحریر در کابل به پایان رسانده و شامل دوره های ماموریت خود شد و به پستهای مختلفی در واحد های اداری مختلف کار نمود.
دوسه باری هم به مامورتهای مالیه و کفالتهای ولسوالی ها موظف شده و با آمدن حکومت جمهوری داود خان در حالی که بنابر تاثیر فضای ناسالم سیاسی به ولایت ارزگان تبدیل شده و همزمان همسر محجوب و مومنۀ او داعی اجل را لبیک گفته بود، به ناگزیری ترک مسلک نموده و به وطن مالوف چاه آب به پیشۀ دهقانی متوصل گشت و تا آخر عمر در میان مردم خود به سربلندی و نام نیک بسر برد تا اینکه اخیرا به تاریخ 24 اسد سال 1381 هجری خورشیدی به روز پنجشنبه، به عمر 68 سالگی در دشت خواجه دهقان ولسوالی چاه آب به حق پیوست. روحش شاد باد.
در دهقانی و حلقۀ دهقانان وطن موفق ترین آنها بوده و با لب پرخنده و جبین گشاده و با چهرۀ نهایت جذاب در حلقات دوستان چون شمع میدرخشید.
در امور مردم و اجتماع در حالی تخمین بیش از یک قرن مردمداری پدر و برادر بزرگش و اگر دورتر برویم چند قرن پیشتر نقش حکمروائی اجداد او چون اسد خان و ظفر خان و ذوالفقار خان که در عهد بابر شاه حکمروایان کابل و مردان مطرح شمال کشور بودند، بعد از دگرگونی های اخیر اکثر کارهای مردم را او پیش میبرد.
به حوادث زندگی او در قریۀ کولان و در قضایای دیگر در کتاب ارمغان چاه آب توضیحاتی ارایه شده و اما دو مورد دیگر با کمی تفصیل و شرح ذیل نگاشته میشود:
در زمان حاکمیت تره کی و حفیظ الله امین، عبدالله امین رئیس ذون شمال شرق و حاکم مطلق قطغن و بدخشان سابق گردیده و موی سفیدان چاه آب را به قندز میطلبد تا به شیوۀ مدنظر خودش گویا نمایش قدرت نماید.
یعنی از یکطرف خلقی ها نفوذ خود را نشان دهند، و از طرفی هم مود روز به شرفیابی مقامات بالا این قبیل سرگردانی ها ایجاد میشد.
در شمار سایر موی سفیدان و کلان های قوم، علی احمد خان هم حضور داشته و طوری که یکی از حاضرین مجلس کریم بخش بای از بیش کپه، یاد میکرد، عبدالله امین با شناختن علی احمد خان، انتقادی متوجه مرحوم جمشید شعله نموده، ظاهرا” بنام فیودال یا خان لبۀ شمشیر زبانش را متوجهی مردی میسازد که سالها قبل در زمان نایب الحکومگی محمد اسمعیل خان ماهیار اسباب نجات عبدالله امین شده بود، او را مذمت مینماید.
علی احمد خان با جرات و شهامت و خونسردی میگوید که همه به گذشته ها تعلق دارد و تاریخ قضاوت خواهد نمود. بعد از برآمدن او از مجلس، عبدالله امین به کریم بخش بای میگوید که دماغ اینها هنوز هم بوی خانی و فیودالی میدهد. دماغهای شان بلند است.
موضوع دوم حادثة محمد اعظم معلم سپورت لیسۀ چاه آب که بعدها ولسوال چیاب هم شد ،است، که در یکی از روزهای بازار در چاه آب او با کله شنکوف داخل محبس شده و در حالی که علی احمد خان مشهور به مامور مالیه چند ساعت قبل توسط عساکر به محبس آورده شده بود، یک جاغور کله شنکوف را از زانو پایان فیر نموده و مثلی که یک درخت می افتد آن مرحوم از پای می افتد. درین بخش دو مورد قابل تذکر است یکی اینکه با این عمل موصوف علی احمد خان میگوید ……چرا به سینه نمیزنی؟
دوم اینکه زمانی که رژیم خلق صحنۀ حاکمیت را ترک نموده و نظام دیگری آمد این شخص از طرف مرحوم علی احمد خان هم بخشیده شدند و هم وسایل به غرض دفاع از خودشان به اختیار شان قرار داده شده و به آنها تاکید صورت گرفت که در صورتی که شب و یا روز اشخاص مشکوک به طرف شما می آیند از خود دفاع نموده آنها را سرکوب نمائید.
بعضی داستان های زمان مکتب و تعلیمات او را مرحوم استاد احمد ضیا خان تخاری که همصنفی او بوده با تاثر زیاد بیان میداشت و اشک میریخت و از رفاقتهای زندگی مشترک شان در کابل داستان های بیان میکرد.
علی احمد خان مرحوم مطالعات عمیقی از تاریخ و ادبیات فارسی داشته و سالهای اخیر عمر خود را به مطالعۀ کتب و نوشته جات نو میگزراند و شهنامۀ فردوسی و کلیات جمشید شعله و دیوان عارف چیابی رفیق و انیس ایام و شبهای او بود.