محمد علم فیض زاد
روشن نظر صافدلی اصیل زادگان میهن
نهمین پسر افسقال فیض الله خان ، متولد چاه آب ولایت تخار بوده است.
مکتب را در شهر خان آباد مرکز نایب الحکومگی قطغن و بدخشان زیر نظر و تربیت برادر بزرگش جمشید شعله به پایان رساند و در حالی که هوش مکتبیت او فرصت داد تا همیشه اول نمرۀ صنف خود باشد، در صحبتها و نشستهای شخصیتهای مصاحبین شعله نظیر سید محمد خان دهقان، شاه عبدالله خان بدخشی، مولوی غلام سرور خان، محمد ابراهیم عفیفی و عارف چیابی، کسب تعلیم و هوشمندی نموده و به زودی به یک شخصیت تمام عیار بخرد و دانش پژوه تبدیل گردید.
محمد علم فیض زاد بعد از ختم مکتب خان آباد راهی ابن سینای کابل گردیده و در ختم کار آموزش به ماموریتهای مختلف در کادر معارف مملکت عز تقرر حاصل نموده و علاوه بر ایفای نقش عالی در وظایف محولۀ خویش به کشاندن افراد بیوسیلۀ شمال به دروازه های مکاتب و لیلیه ها مصدر خدماتی گردید.
فیض زاد از شخصیت های معروف معارف کشور بوده و بعد از فاصله گیری از معارف به سیاست رجوع نموده و در آخرین دور پارلمان افغانستان در عهد اعلیحضرت محمد ظاهر شاه حیث نمایندۀ مردم در شورای ملی راه یافت و وکیل مردم شد.
این دانشمند و مورخ چیره دست در مقامات ذیل به خدمت پرداخته است:
ماموریت معارف تالقان
مدیریت قلم مخصوص وزارت معارف
مدیریت عمومی معلمین و مامورین وزارت معارف
مدیریت ابن سینا
مدیریت عمومی معارف هرات
معاونیت ریاست تالیف و ترجمه وزارت معارف
وکیل پارلمان از حکومت محلی چاه آب
مسافرتهای علمی و وظیفوی به کشور های مختلف از جمله ایالات متحدۀ آمریکا، فیلیپین، هندوستان، داشته و تجارب دنیای تحصیل و ماموریتای مختلف او را به یک دیموکرات دلسوز تبدیل نموده و در تاثیرات این نوع تمایلات عاطفی به نوشتن کتابهای تاریخ سیاسی وطن از جمله جرگه های بزرگ ملی و جرگه های تحت اثر کمونست ها، مجاهد قهرمان ابراهیم بیک لقی، موفق شده و مقالات و نوشته های متعددی دیگری هم از خود به یادگار گذاشت.
قابل تذکر است که تعداد زیادی ازجوانان خانوادۀ جمشید شعله از برکت و فیض تاثیر تربیت و توجهی مرحوم فیض زاد به افراد بلند پایۀ دانشی و مکتبی تبدیل گردیده و تحصیلکردگان و روشنفکران جامعه شدند و در بلند بردن سطح فرهنگی خانوادۀ شعله در شمال مملکت بعد از خود او نقش مرحوم محمد علم خان فیض زاد بسیار برجسته و درشت و پر رنگ است.
فیض زاد به واژه های مرزا ، مدیر، و وکیل در میان قومش به احترام زیاد مشهور بوده و در ضمن قلم رسا، خط مرزائی خوب، و قد و قیافۀ زیبا و قامت بلند، در بازی شطرنج نیز دست توانائی داشت و شکارچی ماهری هم بود.
اما از آنجائیکه عزت و ذلت از جانب پرودگار است، سالهای بعدی حیات فیض زاد در سربلندی و فخر در میان قومش سپری گردیده و اندک کاستی هم از تاثیر حسادت اغیار پیش نشد.
مرحلۀ خانه نشینی فیض زاد با کودتای سردار محمد داود خان آغاز گردیده و این مصادف به زمانیست که مرحوم شعله برادر ارشد او محبوس سیاسی دهمزنگ کابل بوده و در مجموع با راه یافتن برخی مغرضین سیاست وطن به سطوح رهبری حکومت داود، نشانه های متوجه شخصیتهای ملی و مستقل افغانستان گردیده و اختناق و کشتار ها و به زندان کشیدن ها رونق گرفت که طبعا ذوقی برای فیض زاد باقی نمیگذاشت تا به ماموریت رجوع نماید.