فرزند محمد رجب خان اعظمی ولد غلام حیدر خان اعظمی ولد دوست محمد خان اعظمی ولد حیات بیک اعظمی ولد محمد بیک اعظمی ولد محمد اعظم بیک اصلا از قریۀ ده بالای گلدرۀ کوهدامن بوده، در سال 1304 هجری خورشیدی در خان آباد به حویلی ساحل دریای گاو کش خان آباد تولد گردیده و با بهره مندی از پرورش مادر دلسوز و پدر مهربان خود در سال 1310 هجری خورشیدی به مکتب ابتدائیه خان آباد شامل و در سال 1315هجری خورشیدی مکتب ابتدائیه را به انجام رسانده و دو سال تحصیل دورۀ متوسطه را به مکتب موصوف تحت نظر معلمین گرامی جناب غلام حیدر خان، عبدالرسول خان، عبدالقدیر خان، محمد اکبر خان، عبالمحمد خان، میرزا احمد خان، قاری خیر محمد خان، عبدالغفور خان و محمد صادق خان به اجام رسانید.
درین وقت فارغین صنوف هفتم خان آباد، توسط عبدالرسول خان مامور معارف ولایت قطغن به حضور نایب الحکومۀ قطغن، شیرمحمد خان ناشر، معرفی میگردند و نایب الحکومه ولایت قطغن و بدخشان از صحبت تیلیفونی خود با وزیر معارف از معرفی این افراد به مکاتب مسلکی کابل خبر میدهد.
چند روز بعد این متعلمین که شامل عبدالله خان قرغزی، محمد علم خان فیض زاد، حسن خان میاخیل، حسن جان محسن، غلام محمد خان، فقیر الله خان، آزاد خان، فضل الرحمن خان، فضل القادر خان، وغیره بودند به کابل معرفی میشوند و در آنجا از طرف سردار محمد نعیم خان وزیر معارف به دارالمعلمین معرفی و در پغمان، از طرف رمزی و نجومی ترک و ترغوت بیک ترکی، شمس آقداغ ترکی، روف بیک ترکی، عبدالغفور خان، محمد میاخان، عبدالحفیظ خان و قاری محمد عمر خان تدریس می گردید. بعد از دوسال تحصیل در سال 1319 از دارالمعلمین فارغ و از طرف وزارت معارف او و آزاد خان به مکتب نجات به حیث معلم معرفی میشوند.
درین وقت آقای گریفن جرمنی الاصل مدیر مکتب و محمد اکرم خان معاون مکتب بوده و عبدالحق خان، محمد امان خان، محمد زمان خان، دوست محمد خان، محمد یعقوب خان، محمد احسان خان، آزاد خان و محمد انور خان اعظمی و چند نفر دیگر به حیث معلمین مصروف کار تدریس بودند.
ورق برگشت و جنگ دوم جهانی با تمام شدت خود در جریان بود و فشار متفقین برای بیرون راندن مشاورین و کارمندان جرمن در افغانستان تا حدی شد که دولت افغانستان به ناگزیری مشاورین و متخصصین و معلمین جرمن در افغانستان را به صورت محفوظ به کشورشان بازگشتاندند.
مکتب نجات که دسپلین خاص خود را داشت، با مغلوبیت جرمنی در جنگ و ناپدید شدن حاکمیت نازی و ادولف هتلر از صحنه، به کمبود معلم و پلان کاری مواجه شد، و اما به رفع این کمبود، داکتر عبدالرحیم خان وزیر صحیه، داکتر غلام فاروق خان وزیر صحیه، عطالله خان سرمامور پولیس کابل، داکتر اکرم خان پرونتا وزیر فواعد عامه، سید سلطان محمد خان متخصص معدن شناسی، به تدریس افتخاری پرداخته و داکتر علی احمد خان، داکتر تعلیم و تربیه به حیث مدیر و محمد اکرم خان به حیث معاون و چند تن دیگر هم به حیث معلمین شروع به کار کردند.
معلمین دیگر این مکتب:
مولانا عبدالحق خان، نیازمحمد خان، محمد یوسف خان، محمد امان خان، محمد زمان خان، محمد احسان خان، محمد یعقوب خان، محمد امان خان، آزاد خان امیر محمد خان و محمد انور خان اعظمی بودند. تعداد تمام معلمین بالغ به چهل تن میرسیدند.
در سال 1326 از طرف نجیب الله خان وزیر معارف که سوابق دیپلواتیک هم داشته است، به حیث مفتش معارف قطغن مقرر میشود به مرکز ولایت بغلان رفته در حالیکه تخار و کهن دژ (قندز) و پلخمری حاکمان کلان بودند، و در راس معارف تخار مرحوم محمد علم فیض زاد قرار داشته بود، مصروف وظیفه میشود. او از کار با صداقت همصنفان خود و هم مسلکان خود در معارف تخار، کندز، رستاق ، دشت قلعه، دوشی، خان آباد، امام صاحب، چاه آب، اندراب، وغیره به صفت مامور و سرمعلمین مطمین بوده و تفتیش او شکل رفاقت و همکاری را داشته است.
محمد انور خان اعظمی درین مکتب معلم تاریخ و جغرافیه بوده و به رویت یادداشتهای شخصی و قلمی اش از مرحوم داکتر علی احمد خان پوپل بنا برخورده گیری های موصوف شاکی بود.
اعظمی در یادداشت های خود در مورد مرحوم داکتر علی احمد خان پوپل چنین مینویسد:
“ به سال 1328 که علی احمد خان رئیس تدریسات وزارت معارف جهت بازدید مکاتب قطغن آمد نسبت به شکررنجی سابقۀ که در مکتب نجات با من داشتند، به من گفت که رئیس معارف بغلان عبدالرحیم خان از شما شکایت دارد و میگوید که اوامر مرا تعمیل نمی کند. شما را به تفتیش معارف بدخشان تبدیل میدارم. همان بود که بدخشان رفتم. حاکم اعلی آنجا محمد سرور خان و مدیر معارف نادر خان بودند. چون موتر نبود سرک نبود توسط اسپ مدیریت معارف مکاتب شغنان، درواز، اشکاشم، جرم، کشم، تشکان، دره ایم، بهارک را با تحمل تمام مشکلات تفتیش و به مکاتب وارسی می کردم. به موافقۀ حاکم صاحب اعلی بهتر دانستم تا وطیفۀ تفتیش را ترک و به حیث معلم در جرم و اندکی بعد به صفت سرمعلم و آمر معارف پلخمری مقرر و تعمیر مکتب موجود ۀ پلخمری را توسط کمک مردم و ریاست نساجی پلخمری به پایۀ اکمال رسانیدم. میز و چوکی طلاب را جناب خواجه آفتاب الدین خان تکمیل و از طرف جمعه گل خان نایب الحکومۀ بغلان به یک قطعه تحسین نامه و یک ماه معاش نائل آمدم. در سال 1340 وقتی که داکتر علی احمد خان پوپل وزیر معارف بودند مرا عاجل به کابل خواست و گفت که از دست شما مدیر معارف ولایت شکایت نموده، گفتم آقای … … مدیر استفاده جو است و سند آنرا که از کسی جویان جنس و نقد شده بود برایش نشان دادم تعجب نموده گفتند که حالا من به حیث وزیر معارف و معاون صدارت شما را به وطیفه تان به پلخمری اعزام دارم کسر شان من خواهد بود، ماموریت معارف میدان و وردک را قبول نمودم و در سال 1341 معارف عزیز را برای آنکه از طرف جناب داکتر پوپل کدام گزند نرسد، ترک گفتم و از عبدالاحمد خان معین معارف به وزارت معارف موافقه گرفتم و به صفت مدیر پروژۀ سالنگ شمالی مقرر و دوسال در آنجا اجرای وظیفه نمودم.”
مرحوم محمد انور اعظمی در سال 1342 به حیث مدیر فواعد عامه ولایت بامیان مقرر شد. ولایت بامیان کوهستانی و سرک های آن نیز کوهی بوده تماما” خامه با باران های متواتر و سیلاب های مدحش از جملۀ ولایاتی بوده که توجه مقامات مرکزی به آن کمتر بوده است. موصوف مدت هفت سال از 1342 الی 1349 به حیث مدیر فواعد عامه و منشی مجلس ولایت خدمت طاقت فرسا نموده، و در سال 1349 که محمد یعقوب خان وزیر فواعد عامه با نور احمد خان اعتمادی صدراعظم از بامیان دیدن کردند، از نگاه حسن کار و اجرای وظایف محوله، آقای اعظمی را مستحق ترفیع دانسته و به حیث مدیر عمومی فواعد عامۀ ولایت بغلان و شاروالی آنجا مقرر شد و درین ولایت قرار بیان خودش با تشویش های روحی و عذاب و رنج در وظیفه ادامه میداد.
دلیل مشکلات موصوف برخورد ناسالم و نفهمی و کمکاری والی ها قلمداد شده و این والی ها که در یادداشتهای مرحوم اعظمی از آنها یاد شده سلطان عزیز خان ، فضل حق خالقیار، حسن خان گردیزی بودند و مخصوصا از حسن خان گردیزی بنابراینکه او خود را به شاه نزدیک میدانسته و همچنان در امور اداری وارد نبوده است، بیشتر شاکی بوده است.
در سال 1351 از بغلان به حیث مدیر عمومی فواعد عامۀ ولایت شبرغان مقرر شده و تحت رهنمایی محمد کریم فروتن والی آن ولا موفقیتهای شایستۀ نصیب شده است.
در سال 1352 که کودتای سردار محمد داود خان دگرگونی رژیم و نظام و تجربۀ جدید تغیر رهبری افغانستان را سبب شد، ورقی جدیدی بود که تاریخ نویسی کشور را دگرگون نموده و با ظهور وزرای بی تجربه و خامکار و نفوذ دستگاه های استخباراتی بیرون، تندی و جهل و عقده کاری های شخص رئیس جمهور، کم کم تهداب بی ثباتی ملت و حکومت، ریخته شده و روزهای پرهیاهوی خون و خونریزی سالهای بعدی پیامد اولین اقدام کودتای این شخص بود که تا امروز وطن روز خوشی ندارد. پروژه های اقتصادی او هم تحت سایۀ بازی های نیرنگبازانه و اختناق اور سیاسی جایی را نگرفت و در پی کودتای خونین دیگری خود و خانواده اش از پای نشست و سرنوشت وطن به کشتار و وحشت سردچار گردید.
غوث الدین فایق وزیر فواعد عامه شد و مامورین مجرب وزارت را که در ولایات مختلف به فواعد عامه کار میکردند، برطرف و یا به تقاعد سوق داد و انور خان اعظمی نیز ازین شربت چشید و به تقاعد سوق داده شد.
بعد از تقاعد به وطن مالوف خان آباد عزیمت نموده و مصروف زراعت و باغداری گردید.
در سال 1353 در اثر تقاضای مقامات حکومت و حضور موی سفیدان خان آباد، در یک جرگۀ بنام صلحیه که اعضای آن مولوی عبدالغفور خان، سید امیر خان وکیل شورای سابقه، ارباب صفر محمد خان وکیل اسبق ولایت، حسن جان زرگر و انور خان اعظمی بودند، مصروف خدمت مردم شد.
مرحوم محمد انور اعظمی در یکی از یاددشتهای قلمی اش به روزهای پسین عمر و جوی حاکم بالای وطن تماس گرفته مینویسد:”در سال 1357 بنابر تحریک مستقیم روس ها و کمونست ها یی داخلی سردار محمد داود خان با تمام اعضای فامیلش و برادرش سردار محمد نعیم خان با اولادهایش در قصر جمهوریت به قتل رسیدند، و افغانستان عزیز تا امروز در خون غوطه میزند، و مردم آن به تمام نقاط دنیا مهاجر و پریشان هستند، من هم زادگاه خود را ترک و تمام خانه و کاشانۀ پدری ام طعمۀ گلولۀ توپ و تفنگ شده در دیار بیگانه با تمام رنج های روحی و مالی زندگی تلخی را می گزرانیم.”
ماهم با این پره گراف ختمیه هویت این شخصیت ملی را با طومار یاس پیچانده و در حالی که برای معرفی او بیشتر از یادداشتهای قلمی خودش استفاده شد و اتفاقا” در حلقات خانواده گی ما زمینه مصاحبتهای مستقیم با این شخصیت شریف میسر بود این نوشته را خاتمه می بخشیم.
داکتر جمراد جمشید
شهر لاهه کشور شاهی هالند